شب دهم،روزدهم،ماه دهم،سال دهم،قرن هم و ...
اینبار از این که حالا نوبت ماست که به امام زمان عج نامه بنویسم که اقا بیا، بیا و قیام کن و دعوتش کنیم برای گرفتن انتقام. اما خب من هم الام مثل مختار پای نامه ای را مهر نمی کنم . مهر نمی کنم که اینبار نه اینکه بگم که دعوت از امام زمان عج کار اشتباهیست . مهر نمی کنم چون خودم هنوز که هنوز است بیعتی با امام زمان عج نکردم. اما خب فقط می تونتم این دعا رو بکنم که اگر من مانع امدنت هستم دعا کن که نباشم .... اما اقا بیا ، بیا و همه ی یزدیان و کوفیان را بردار .حتی اگر من هم جزی از انان باشم ... . الهم عجل لولیک الفرج ... . ایام تسلیت .
1. مدتهاست که به عدد ده اشاره میشه. به شب دهم یا روز دهم . به خاطر اینه که همه ، همه و همه می دونند که همیشه قراره که تو این روز معجزه بشه .یه اتفاق بزرگ . از نوع همه جوره اش. هرسال همین تکرار می شه و فقط فقط هم برای من و شما نیست . اما اینبار انگار که یه فرقی کرد این روز عاشورا برای من ؟!
2. چند روزه که مثل حر بهشت و جهنم امده جلوم .دارم می بینم دارم میشنوم یه صدایی که میگه باید انتخاب کنی ، باید بجنگی .می دونم که باید چی رو انتخاب کنم. می دونم هم که باید با چی بجنگم .اما خب ضعیفم خیلی . شاید هم دیگه اعتماد به نفسی ندارم . که از الان خودم رو بازنده می دونم. حتی دیگه فکرم کار نمی کنه که چه استراتژی برای مبارزه داشته باشم.
3. همش هم فکر می کنم که تا این روز دهم یا همین شب دهم وقت دارم. اما از صبح میبینم که خیلی وقت کم دارم. هنوز دارم دو دوتا چهارتا می کنم . می دونی تمام گزینه ها مشخصه .اما یه چیزی ته ته دلم می گه چه فایده این جور قول دادن .قول دادنی که برگشت داره .تو که نمی تونی پای حرفت باشی .تو که قوی نیستی. توکه بازنده هستی . لعنت به این صدای لعنتی . شدید بهم ریخته . داغونم کرده . تمام وجودم رو ترس گرفته .
4. خب امروز دوباره یه صدایی گفت بهم حالا که تو نمی تونی وایسی سر قولت .حالا که خجالت می گشی چرا این قول ر و نمی دی که نماز اول وقت بخونی .که یه زره دلت برای نماز اول وقت خوندن جوش بزنه . ارومم کرد .تصمیم گرفتم که این قول رو بدم. چون بعدش همون صدا گفت که همین نماز اول وقت نمازی که درست باشه خودش ازتو مراقبت می کنه . اما خب اول تو باید از این نماز مراقبت کنی. فقط همین یه کار رو انجام بده . من هم به این ایمان اوردم. دارم تلاش می کنم. اما می ترسم از اشتباه رفتن این راه و از این که این فقط کافی نباشه . از اینکه باز هم توجیه کرده باشم .
5. هم خیلی خوشحال که امسال بلاخره فهمیدم معنی شب و ورز دهم .معنی اینکه اگه قرار با امام حسن ع و امام زمان عج بیعت کنی . چه جوریه نه اینه که فقط خدا خدا بکنی که کاش تو هم تو کربلا بودی و مبارز . فهمیدم که الان می گی مبارز چون از مدتها این رو یاد گرفتی که بفهمی تو کربلا باید تو سپاه امام حسین ع باشی. چون نتیجه اش رو می دونی. اما حالا اینجا نمی تونی تصمیم بگیری. چون می ترسی. یه ترس از دست دادن . حالا می فهمم که کار حسینی یعنی چی .
6. دعا مستجاب می شه یا نه نمی دونم. اما خب امید وارم که من رو با همه ی بی لیاقتی هام . خودشون بیان گوشم رو بگیرن و ببرن . من که ادم نمی شم . از بس که تنبلم . خیلی بد حرکت می کنم. اما خب فقط این دعا رو می کنم که حداقل حتی با کتکم که شده منم بیام، منم جا نمونم . بیان گوشم رو بگیرن و راهم ببرن . می دونم که اخر تنبلی و پر رو بازی .می دونم که اگه تا هرجا هم تو رو راه ببرن اما خب از اخر اون قدم اصلی رو تو خودت باید برداری . مثل یه پل که اگه کسی هم تمام راه تو با خودش برده باشه .اما برای عبور از همین پل باید فقط یکی یکی عبور کرد. اینجاست که مشخص می شه .
7. خدایا باز هم تو از اینها هم بزرگتری .خدایا من صبور نیستم .من خیلی ضعیفم . خدا کمکهات رو از من دور نکن. خدایا خودم رو تو رو خدا بهم بگو که چه جوری باید خودم رو بسپرم به دستت . که شدیدا گیج گیجم .
8. درسته که واستادن رو تصمیم خیلی سخته اما خوبیش اینه که باز برای ما هر روز می تونه شب دهم یا روز دهم باشه . فقط باید هواسه باشه که یادت نره که چند روز مونده به شب دهم یا روز دهم .یا اصلا چه کاری مربوط به روز دهمه . چه قولی.
پ.ی : الهم عجل لولیک الفرج